سفارش تبلیغ
صبا ویژن
من از آنچه نمی دانید نمی ترسم؛ اما بنگرید در آنچه می دانید چگونه عمل می کنید . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله] 
»» حکومت جهانى امام عصر و نظریه جهانى‏شدن در عصر ما

این مقاله با تبیین مفهوم و برداشتهاى مختلف از پدیده روز افزون جهانى‏شدن یا جهانى‏سازى به مقایسه دو آموزه "جهانى‏سازى مهدوى" با "جهانى سازى غربى" پرداخته و با تشریح ویژگى و شاخصه‏ها و تبعات هر یک - بویژه در آموزه دولت جهانى مهدى - برترى الگوى آرمانى جهانى‏سازى مهدوى براى نجات بشریت و حیاتِ هستى را به شیوه مستدل و طى سه گفتار نمایان مى‏سازد و آموزه جهانى‏سازى غربى یا آمریکایى را به دلیل ماهیت مادى، یک طرفه، سلطه گرانه، استکبارى و امپریالیستى مردود مى‏شمارد و آن را نفى مى‏کند.

مقدمه

جهانى‏شدن یا جهانى‏سازى،(1) پدیده‏اى انکارناپذیر در عالم امروز است و با پیشرفتهاى روزافزون بشرى بویژه در عرصه علوم، فناورى، ارتباطات و اطلاعات، حمل و نقل و ... جهان هر روز بیش از پیش به سوى تحقق تدریجى این امر گام برمى‏دارد. نوشتار حاضر در سه گفتار اصلى، با تبیین مفهوم و برداشتهاى مختلف از این فرایند، معتقد است که در حال حاضر ماهیت اصلى پدیده جهانى‏شدن، غربى و بویژه آمریکایى است که در بطن آن سلطه گرى، استکبار ورزى، استثمار و امپریالیستى جدید نهفته است و اگر چه نمى‏توان از بسیارى جوانب مترقى و ایجابى آن چشم پوشید؛ اما تبعات و پیامدهاى منفى و ویرانگر آن نیز براى بشریت و آحاد جامعه جهانى غیر قابل انکار است.

مقاله حاضر با اشاره به این پیامدهاى منفى، معتقد است آموزه و پدیده جهانى‏سازى در اساس، پدیده لازم و مثبتى است و باید از این راهبرد به نحو احسن سود جست و با اصلاح آفات و اِعمال صحیح، آن را در خدمت بشریت قرار داد، همانطور که ادیان الهى و بویژه اسلام و حتى مصلحین بشرى، جملگى جهانى اندیشیده‏اند و همچنانکه آموزه‏هاى قرآنى و روایى اسلامى نیز خود را به صورت جهان‏شمول مطرح کرده‏اند.
این مقاله با تبیین مفهوم و برداشتهاى مختلف از پدیده روز افزون جهانى‏شدن یا جهانى‏سازى به مقایسه دو آموزه "جهانى‏سازى مهدوى" با "جهانى سازى غربى" پرداخته و با تشریح ویژگى و شاخصه‏ها و تبعات هر یک می‌پردازد

طرح حکومت حضرت مهدى و جهانى سازى مهدوى نیز در حقیقت راهبرد آرمانى و نهایى جهان وطنانه اسلامى و نسخه درمان جامعه بشرى از آلام، حرمانها و تنگناهاى بى‏شمار خویش است.

مقاله حاضر با مقارنه جهانى‏سازى مهدوى با جهانى‏سازى غربى؛ ویژگى‏ها و شاخصه‏هاى هر دو - بویژه عصر مهدوى- را تبیین نموده و با ارائه استدلالهاى لازم، برترى بى‏چون و چراى الگوى جهانى‏سازى مهدوى را براى نجات بشریت و حیاتِ هستى نمایان مى‏سازد. در این راستا پژوهش حاضر قصد دارد به پرسش‏هاى ذیل پاسخ گوید:

1 - جهانى‏شدن یا جهانى‏سازى به چه مفهومى است و چه برداشتهایى از آن وجود دارد؟ تبعات مثبت و منفى آن کدام است؟ و ماهیت واقعى جهانى‏سازى امروزى چیست؟

2 - آیا اسلام و ادیان الهى نیز داراى رسالت جهان‏شمولى و جهانگرا بوده‏اند؟

3 - نهضت و آموزه جهانى‏سازى مهدوى واجد چه ویژگیها و شاخصه‏هایى است؟ و وجوه تمایز و برترى آن نسبت به سایر آموزه‏هاى جهانى‏سازى در چه شاخصه‏ها و خصائصى نهفته است؟

پیش فرض این نوشتار را نیز به اجمال مى‏توان اینگونه طرح نمود:

با وجود جوانب مثبت پدیده جهانى‏سازى، ماهیت اصلى و فعلى این پدیده غربى و بخصوص آمریکایى، سلطه ورزانه و استکبارى است. در حالیکه نهضت و آموزه جهانى مهدوى، الگوى آرمانى و راهبردى برتر و متعالى است و نجات بشریت و حیات هستى را با خواست و اراده الهى به ارمغان خواهد آورد.





گفتار اول: مفهوم جهانى‏شدن و برداشتهاى مختلف از آن
• مفهوم جهانى‏شدن یا جهانى‏سازى

جهانى‏شدن بدون شک یکى از متداول‏ترین اصطلاحات دهه حاضر در جهان و پدیده‏اى جدى و جارى در عرصه کنونى و دهه‏هاى آینده است. روزنامه نگاران، سیاستمداران، مدیران تجارى، دانشگاهیان و سایرین با به کار بردن این اصطلاح قصد دارند نشان دهند که پدیده‏اى ژرف در حال وقوع است. جهان در حال تحول است و نظمى نو در عرصه اقتصاد، سیاست و فرهنگ جهانى ظهور مى‏یابد. اما به کارگیرى این اصطلاح در موارد بسیارى توسط افراد متفاوت براى اغراض گوناگون، چندان فراوان است که تعیین موضوع مورد بحث در جهانى‏شدن، کارکردهاى این اصطلاح و اثراتش بر نظریه و سیاست معاصر را دشوار نموده است. بنابراین به رغم تداول مصطلح جهانى‏شدن یا جهانى‏سازى، هنوز تعریف جامع و مانع و با زوایا و ابعاد روشن و محسوس براى این مفهوم جدید و دستخوش تحول که عمر آن نیز کمتر از دو دهه است؛ ارائه نشده است.(2) البته تعاریف متعددى در این باب عرضه شده؛ مثلاً در تعریفى بسیط، جهانى‏شدن را با چرخش آزاد سرمایه، نیروى کار و اطلاعات تعریف کرده‏اند یا آن را براى توصیف روندى به کار مى‏برند که در آن اقتصاد جهانى، نیروهاى سیاسى و فرهنگى به سرعت کره زمین را زیر نفوذ قرار مى‏دهند و به خلق یک بازار تازه جهانى، سازمانهاى سیاسى فرا ملى و فرهنگ جهانى تازه دست مى‏زنند. به نظر اینان دورنماى جهانى‏شدن، گسترش بازار جهانى سرمایه‏دارى ، گردش پرشتاب‏ترِ کالاها و انسانها، اطلاعات و قالبهاى فرهنگى است و از منظرى دیگر به معناى شکوفایى جوامع مدنى، عامل کاهش موانع در راه تجارت آزاد و تعمیق وابستگى متقابل است و به یکسان سازى و یا مشابه کردن کشورها و فرهنگ‏هاى جهان مى‏انجامد.
مى‏توان جهانى‏شدن را بر حسب تعاریف موجود، شکل‏گیرى شبکه‏اى دانست که در چارچوب آن، اجتماعاتى که پیش از آن در کره خاکى دور افتاده و منزوى بودند، بر پایه وابستگى متقابل و وحدت جهانى ادغام مى‏شوند و ارتباط آنها با یکدیگر چه در سطح فردى و چه در سطح اجتماعى، بسیار نزدیک و متقارن و حتى چهره به چهره مى‏گردد و هویت انسانها از سیطره یک جامعه و یک ساختار اجتماعى ثابت خارج شده و از یک هویت سیاسى، اجتماعى، فرهنگى و اقتصادى در عرصه بین المللى متأثر خواهد گشت.

در این راستا با توسعه ماهواره‏ها، گسترش نظام‏هاى ارتباطى و الکترونیکى و افزایش رسانه‏ها و کاربرد اینترنت و ازدیاد کانالهاى تلویزیونى و نفوذ فرامرزى آنها، مرزهاى ملى از بین رفته و یا کمرنگ مى‏شود. کشورها نقش گذشته خود را از دست مى‏دهند و به جاى قوانین داخلى، قوانین بین المللى حاکم مى‏شود. طى این فرایند، قید و بندهاى جغرافیایى، فرهنگى، مذهبى و ... که بر روابط انسانى سایه افکنده، از بین مى‏رود. بدین ترتیب مى‏توان جهانى‏شدن را به فرایندهایى تعریف کرد که بر اساس آن همه مردم جهان در جامعه‏اى واحد و فراگیر به هم مى‏پیوندند و این مفهوم در نمایى عام عبارت است از: در هم ادغام شدنِ بازارهاى جهانى در زمینه‏هاى تجارت و سرمایه گذارى مستقیم و جابه‏جایى و انتقال سرمایه، نیروى کار و فرهنگ در چارچوب آزادى بازار و شکافته شدن مرزهاى ملى، رقابت بى‏قید و شرط در سطح جهانى، بویژه در سطح قدرت‏هاى بزرگ، گسترش نوآورى‏هاى تکنولوژیک، رشد روزافزون تجدد و نوگرایى، جهانى‏شدن تولید و مبادله و در این راستا گذر از اقتصاد ملى به اقتصاد جهانى، حرکت از جامعه صنعتى به جامعه اطلاعاتى، تمرکز زدایى، توسعه فضاى رقابتى مبتنى بر ائتلاف و ادغام، یکپارچگى بازارهاى مالى جهانى و گسترده شدن مبادلات تجارى، مقررات زدایى و برداشته شدن ضوابط حمایت گرایانه بازرگانى داخلى و ملى.

بدین ترتیب مى‏توان جهانى‏شدن را بر حسب تعاریف موجود، شکل‏گیرى شبکه‏اى دانست که در چارچوب آن، اجتماعاتى که پیش از آن در کره خاکى دور افتاده و منزوى بودند، بر پایه وابستگى متقابل و وحدت جهانى ادغام مى‏شوند و ارتباط آنها با یکدیگر چه در سطح فردى و چه در سطح اجتماعى، بسیار نزدیک و متقارن و حتى چهره به چهره مى‏گردد و هویت انسانها از سیطره یک جامعه و یک ساختار اجتماعى ثابت خارج شده و از یک هویت سیاسى، اجتماعى، فرهنگى و اقتصادى در عرصه بین المللى متأثر خواهد گشت.

کوتاه سخن آن که بسیارى از صاحب نظران، ویژگى‏هاى عصر جهانى‏شدن را در مفاهیمى چون ظهور دهکده الکترونیکى جهانى، انقلاب اطلاعاتى، فشردگى زمان و مکان، گسترش جهان آگاهى، پایان جغرافیا و عصر سیبرنیتیک خلاصه کرده‏اند. دوره‏اى که روابط فراملى جایگزین روابط بین المللى مى‏گردد و جامعه مدنى جهانى به عنوان شبکه‏اى از سازمانهایى که اهداف و آرمانهایش مرز نمى‏شناسد، به عنوان مظهرى از روابط فراملى آشکار مى‏گردد.


• برداشتهاى مختلف از جهانى‏شدن

از منظر برخى صاحب نظران، در رهیافت‏هاى مختلف، سه نوع جهانى‏شدن ملحوظ است:



1- جهان گرایى راستین و کامل که هم مادى و هم معنوى است و علاوه بر توسعه اقتصادى، تعادل سیاسى و اجتماعى و تعالى فرهنگى و انسانى را در بردارد.

2- جهان‏گرایىِ ناقص و نارسا که صرفاً اقتصادى و تک ساختى است

3- جهان‏گرایى کاذب و سلطه جویانه و تنازعى که همان جهانى‏سازى آمریکایى با ماهیتى سیاسى و سلطه جویانه و انحصار طلبانه است که با لحاظ آمریکا در رأس قدرت جهانى، یکه‏تازانه به دنبال افزایش قدرت این کشور و افزایش وابستگى جهانى به آمریکا است.(4)

اما شاید بتوان گفت که درباره فرایند جهانى‏سازى یا جهانى‏شدن دو دیدگاه اساسى وجود دارد: یکى دیدگاه مثبت‏نگر و دیگرى منفى‏نگر. از دیدگاه مثبت نگر، جهانى‏سازى مى‏تواند با استفاده از عرصه فن آورى اطلاعات (IT) همانند پلى، تمام دنیا و شهروندان آن را متحد کرده و محرومیت‏هاى علمى، اقتصادى، سیاسى، اجتماعى و فرهنگى را از بین ببرد یا کاهش دهد. هنجارهاى پسندیده دینى، اخلاقى یا دست کم انسانى را بر جهان حکم‏فرما کند و نوعى وحدت بهینه، مثبت و متکامل را میان بشریت ایجاد نماید. جهانى‏سازى مى‏تواند مردم دنیا را هم پیکر نماید تا همانند یک اندام‏واره در فکر صلاح و اصلاح یکدیگر بر آمده و در سنگرى واحد علیه تمام عوامل مُخلّ تکامل بشرى مبارزه کنند.

اما بر مبناى دیدگاه دوم، متأسفانه فرایند جهانى‏سازى فعلى اگر چه داراى برخى فواید از موارد پیش‏گفته بوده است، ولى در حقیقت هدف اصلى آن، چیزى نیست جز یکپارچه کردن جهان و ادغام آن در بازار مشترک جهانى به رهبرى دنیاى سرمایه دارى به سردمدارى آمریکا. بازارى که همه مؤلفه‏هاى حیات اجتماعى، از اقتصاد و سیاست تا فرهنگ، به زبان منفعت‏طلبى و استکبار ورزى ترجمه مى‏شود و سلطه بى‏چون و چراى تمدن غرب و استیلاى بیش‏تر کشورهاى دارا علیه کشورهاى فقیر را به دنبال دارد. امروزه حتى برخى از اندیشمندان غربى از جهانى‏شدن به عنوان یک خطر و تهدید بالفعل و بالقوه در راستاى آمریکایى شدنِ جهان نام مى‏برند.
جهان سرمایه دارى به رهبرى آمریکا، نیز از اندیشمندان و نظریه پردازان پروپا قرصى نیز سود مى‏برد که بشدت طرفدار نظریه جهانى‏سازى آمریکایى و در سایه مکتب لیبرال دموکراسى مى‏باشند. از جمله به عقیده بارکر، جهانى‏شدن با توجه به گسترش سلطه سرمایه دارى آمریکا، امرى طبیعى و تحقق آن به سود همه مردم جهان است

به همین دلیل، برخى همانند والرشتاین، دان دویچ و لستى، با نگاهى بدبینانه جهانى‏سازى را اقتصادى سازى جهان، استثمارگرى و استعمار شوندگى جهانى مى‏دانند. چرا که نظریه آنان به جوهره هژمونیک، تنازعى و هابسى - داروینیستى این فرابرد معطوف شده است؛ فرایندى که در حقیقت، داروینیسمِ جهانى را ترویج مى‏کند. نظریه سیاست قدرت هانس مورگنتا، نظریه و بلکه راهبرد و دکترین تنازع تمدن‏هاى هانتینگتون، سیاست جنگ صلیبى نو محافظه کاران آمریکایى، اشغال، یکه‏تازى، یک‏جانبه گرایى و نظامى‏گرى آنان تحت عنوان مبارزه با تروریسم، تهدید و ارعاب نظامى و امنیتى و براندازى یا اشغال‏گرى و تجزیه کشورها و دولت‏ها از جمله آثار و عوامل تحقق جهانى‏سازى غربى است که مدعى جامعه جهانى تک‏قطبى و سرمایه سالارانه با سلسله مراتب قدرت و سلطه بوده و علاوه بر استفاده از میلتیاریسم، از شیوه‏ها و ابزارهاى تازه تحمیق علمى و فرهنگى و تطمیع اقتصادى و تکنولوژیکى بهره مى‏گیرد.

بى‏دلیل نیست که اندیشمندانى مانند پولانى، اسکات گرى، هوتن و فرکلا نیز از این فرابرد جهانى‏سازى، با تعابیرى مانند غربى‏سازى، آمریکایى سازى، و گاه نئوامپریالیسم در قالب نظام تازه تک‏قطبى و دهکده جهانى یاد کرده‏اند.(5)
پیر بوردیو: کلیساى کاتولیک دشمن سرمایه دارى نیست. این کلیسا مایل است مشتى از مزایاى نئولیبرالیسم را از آنِ خود سازد و از اروپا مى‏خواهد نئولیبرالیسم را با کاتولیسیسم در هم آمیزد. این همان سرمایه دارى کشیش زده است.

جهانى‏سازى از نوع غربى یک پروژه تحمیلى و یک طرح مهندسى اجتماعى در سطح کلان سیستمى است که ایدئولوژى غربى را تحمیل مى‏کند و با تکیه بر بنیادهاى نئولیبرالیستى و سرمایه دارى، در صدد فراگیر کردن شیوه زندگى آمریکایى و غربى کردن انسانها و ترویج فرهنگ مصرف و اصالت سرمایه است. پیروان این نگرش، جهانى‏شدن را مقوله‏اى ارادى و در کنترل عده‏اى خاص مى‏دانند. به زعم آنان، این اراده در حال حاضر در اختیار جهان سرمایه دارى است. مى‏توان گفت که از این دیدگاه، جهانى‏شدن مرحله تازه‏اى از امپریالیسم است که در آغاز به صورت همبستگى ظاهر شده و اخیراً خود را در چهره جهانى نمایانده است. شون هیلى به عنوان یکى از مخالفان جهانى‏شدن، آن را پروژه‏اى تحمیلى مى‏داند و عقیده دارد که تنها حوزه‏هاى بخصوصى جهانى شده است. به گفته وى در خلال دهه 90 نه‏تنها ثروت جهانى نشده است، بلکه در دست عده‏اى خاص متمرکز گردیده است. تکنولوژى با آنکه بسیار تواناتر از گذشته گشته، اما جهانى نشده است و حتى رشد اقتصادى که پایه و اساس برترى تاریخى سرمایه دارى است، صورت جهانى نیافته است.(6)


• ابعاد و دستاوردهاى منفى جهانى‏سازى غربى (بطور اخص)

بدین ترتیب و به باور بسیارى و همانطور که ذکر شد؛ جهانى‏سازى غربى یکى از غالب‏ترین برداشتهاى نظرى و عملى از اصطلاح و مفهوم جهانى شدن است. به اعتقاد بسیارى، جهانى‏سازى در اساس خود مستلزم غربى شدن جهان و پوششى براى سلطه سرمایه دارى است. لذا این اصطلاح بطور غالب، واژه‏اى جایگزین براى گفتمانها و مصطلحاتى کهنه‏تر همانند امپریالیسم و نیز نوگرایى است. جهانى‏شدن به عنوان مفهوم جایگزین امپریالیسم، توجه ما را به سلطه کشورهاى بسیار توسعه یافته بر کشورهاى در حال توسعه یا سلطه شرکتهاى فرا ملیتى بر اقتصادهاى ملى و محلى معطوف مى‏کند. از این گذشته جهانى‏شدن مى‏تواند به عنوان مفهومى پوششى، وحشت جهانیان را از استعمارگرایى خنثى کند. این مفهوم مى‏تواند در قالب گفتمان امپریالیسم نو، استثمار دائمى بسیارى از کشورهاى دنیا توسط ابرقدرتها و شرکت‏هاى غول‏پیکر فراملى را پنهان سازد و لذا برخى ابعاد مخرب‏تر و وحشیانه‏تر توسعه معاصر را مخفى نگاه دارد.

حتى کلیّت جهانى‏شدن از نگاه منتقدان، نابودى سنن محلى، وابستگى مستمر کشورهاى فقیر به کشورهاى ثروتمند، نابودى محیط زیست، همگون شدن فرهنگ‏ها و شیوه زندگانى روزمره را به همراه مى‏آورد.
چنین حقایقى بیانگر آن است که نه جهان غرب و نه الگوى جهانى‏سازى غربى نتوانسته و نمى‏تواند در پرتو مکتب مادى گرایانه لیبرال دموکراسى، به ارمغان آورنده معانى جدید و آرمانى براى حیات بشرى باشد

حتى مارکسیست‏ها، لیبرال‏ها و هواداران چند فرهنگى بودنِ جهان که بر تهدید حاکمیت ملى، سنن محلى و دموکراسى مشارکتى از سوى نیروهاى جهانى انگشت مى‏گذارند یا هواداران محیط زیست که از پیامدهاى اکولوژیک مخرب جهانى‏شدن عنان گسیخته هراس دارند و محافظه کاران که جهانى‏شدن را تهدیدى براى فرهنگهاى ملّى و محلى و تقدس سنت‏ها به شمار مى‏آورند.(7)

شایان ذکر است که جهان سرمایه دارى به رهبرى آمریکا، نیز از اندیشمندان و نظریه پردازان پروپا قرصى نیز سود مى‏برد که بشدت طرفدار نظریه جهانى‏سازى آمریکایى و در سایه مکتب لیبرال دموکراسى مى‏باشند. از جمله به عقیده بارکر، جهانى‏شدن با توجه به گسترش سلطه سرمایه دارى آمریکا، امرى طبیعى و تحقق آن به سود همه مردم جهان است. لذا سرمایه دارى آمریکایى مى‏بایست مردمِ تحت سلطه خود را قانع کند که راه و رسم آمریکایى، همان پدیده‏اى است که آنان مطالبه مى‏کنند و در این گیر و دار البته هژمونى آمریکا امرى طبیعى و به سود همه مردم جهان است.(10)

همچنین فرانسیس فوکویا که فرجام تاریخ را در غلبه تمدن و فرهنگ آمریکایى و مکتب لیبرال دموکراسى مى‏بیند با نخوتى آشکار منظر خود را از جهانى‏شدن آمریکایى چنین بیان مى‏کند:

فرآیندى بنیادى در کار است تا الگوى تکاملى مشترکى براى کل جوامع انسانى دیکته کند. بطور فشرده، جهانى‏شدن چیزى شبیه تاریخ جهانى بشر در راستاى دستیابى به لیبرال دموکراسى است.(11)

جالب اینجاست که این ادعاهاى مغرورانه در حالى صورت مى‏گیرد که امروزه شاهد بحرانهاى متعددى در دنیاى غرب (آمریکا و اروپا) هستیم که از جمله آنها بحران معنویت، بحران مشروعیت، بحران هویت، بحرانهاى اخلاقى و فساد اقتصادى، و بحران محیط زیست مى‏باشد. عارضه‏هاى این بحران‏هانیز ظهور گسترده‏اى یافته است که از جمله آنها: آلودگى محیط زیست، ماشینى شدن و مادى شدن سپهر زندگى انسان غربى، افول نظام‏هاى تعلیم و تربیت، بى‏معنى شدن و یا کاهش معناى زندگى، از خود بیگانگى افراد و جوامع، ناهنجارى و ازهم‏گسیختگى خانواده‏ها، فقدان عدالت اجتماعى، کنترل احزاب سیاسى، محدودیت آراء و عقاید عمومى و اِعمال آن، ظهور تعصبات نژادى و ملى، عدم عاطفه و روابط صمیمانه میان افراد، بى‏احترامى به قانون و ظهور وندالیسم اجتماعى، تقلیل امنیت اجتماعى و رفاه اجتماعى، گسترش بى‏حد و مرز بى‏بندوباریهاى جنسى و خشونت‏هاى فردى و اجتماعى.
در سایه جهانى‏سازى غربى، وقتى صاحبان قدرتمند کارتلها و تراستها که در عین حال، نظام اطلاع‏رسانى جهانى را نیز در اختیار خود گرفته‏اند، در شرایطى نابرابر راه بر چشمان ملت‏هاى فقیر مى‏بندند و از ره‏آورد این کورچشمى تحمیلى و ارتباطات یک سویه دست در جیب رقیب ناتوان مى‏کنند. آیا مى‏توان مانند فوکویاما همچنان خوشبینانه از اعتماد متقابل سخن گفت؟

بدیهى است چنین حقایقى بیانگر آن است که نه جهان غرب و نه الگوى جهانى‏سازى غربى نتوانسته و نمى‏تواند در پرتو مکتب مادى گرایانه لیبرال دموکراسى، به ارمغان آورنده معانى جدید و آرمانى براى حیات بشرى باشد. امروزه اگر چه جامعه غرب از لیبرالیسم به لیبرالیسمِ نو گرایش یافته است؛ اما حتى برجسته‏ترین فیلسوف جهان معاصر یعنى یورگن هابرماس این گرایش تازه غرب را به لیبرالیسم وحشى تعبیر نموده است.(12) لیبرالیسمى که براى جهانیان چیزى جز افزایش جنگ، فقر و نابرابرى به‏بار نیاورده است. هر چند براى غربى‏ها نتیجه‏اى جز افزایش قدرت، ثروت و شکاف بیشتر میان کشورهاى فقیر و غنى در بر نداشته است و هژمونى آنها را بر جهان افزوده است و به جاى صلح جهانى، ناامنى‏هاى بین المللى را دامن زده است.

در سایه جهانى‏سازى غربى، وقتى صاحبان قدرتمند کارتلها و تراستها که در عین حال، نظام اطلاع‏رسانى جهانى را نیز در اختیار خود گرفته‏اند، در شرایطى نابرابر راه بر چشمان ملت‏هاى فقیر مى‏بندند و از ره‏آورد این کورچشمى تحمیلى و ارتباطات یک سویه دست در جیب رقیب ناتوان مى‏کنند. آیا مى‏توان مانند فوکویاما همچنان خوشبینانه از اعتماد متقابل سخن گفت؟

امروزه پنج غول اقتصادى یعنى آمریکا، ژاپن، فرانسه، انگلیس و آلمان از جمع دویست کارتل و تراست بزرگ جهان، یکصد و هفتاد مورد از آنها را زیر یوغ خود گرفته‏اند. بر پایه گزارش سازمان ملل متحد، اندازه منابع ملى و نقدینگى 358 نفر از اعضاى الیگارشى قماربازان جهانى مساوى منابع مالى دو و نیم میلیارد انسان است. از سویى حجم شگفت‏انگیز قدرت و ثروت در قالب شرکت‏هاى چند ملیتى، به سادگى مرزهاى دولتى و هویت‏هاى ملى را در هم مى‏شکند و ارزش‏هاى مورد نظر را - که همان لیبرالیزم نو مى‏باشد - بر جهان حاکم مى‏کند. اندیشمندى بنام خوزه دوکاسترو در آثار گوناگون خود با آمار و ارقام ثابت کرده است که همین کره خاکى مى‏تواند چند برابر جمعیت کنونى خود را نان دهد و جهان هم در آرامش و صلح دائم به سر برد. وى در کتاب سیاه گرسنگى جهان معاصر را چنین ترسیم کرده است: در عصر ما اکثریتى هستند که خوراک ندارند و اقلیتى که خواب ندارند. آیا چنین وضعیتى دستاوردهاى مستقیم جهانى‏سازى به شیوه غربى نیست؟ البته این ابعاد منفى تنها به حوزه اقتصادى و رفاه زدگى کشورهاى دارا و فقرزدگى کشورهاى ندار ختم نشده است، بلکه تخریب بنیادهاى فرهنگى، ارزشى و اخلاقى آنها را نیز بدنبال داشته و دارد. از دید هورک هایمر جهانى‏شدن براى بورژوازى، حکم آب براى ماهى را دارد. بنابراین بورژوازى ناگزیر است زمینه‏هاى فرهنگى مورد نیاز را در کشورهاى مختلف بسترسازى کند. و چنین است که مى‏بینیم جهانى‏شدن اقتصاد، از جهانى‏شدن فرهنگ و فرو ریختن ارزشها و باورها و خرده فرهنگ‏هاى محلى، بومى و ملى سر در مى‏آورد.(13)
متأسفانه امروزه بسیارى از تجاوزطلبى‏هاى آمریکا و تهاجمات این کشور به سایر کشورهاى مستقل با آموزه‏هاى مسیحیت بنیادگرا و همراهى کشیشان و کلیساى این نحله از مسیحیت مى‏باشد که به آن صهیونیزم مسیحى(15) نیز گفته مى‏شود که در همگرایى با صهیونیزم، معتقد به ظهور دوباره حضرت مسیح در بیت المقدس و نجات یهودیان و انهدام سایر ادیان، تمدن‏ها و فرهنگ‏هاى متعارض، از جمله مسلمانان بدست این منجى بوده و در این راستا هرگونه اعمال جنایت و سرکوب و قساوت را براى صهیونیزم به عنوان زمینه‏ساز ظهور منجى موعود مسیحى و ابزار دست آن توجیه مى‏نمایند

بدیهى است نتیجه و ابعاد منفى چنین جهانى‏شدنى به رفع فقر، نابرابرى، تبعیض، جنگ و خشونت و ... نیانجامد. باید پرسید چگونه چنین امرى مى‏تواند متوقع باشد؟ در حالیکه امروزه کشورهاى توسعه یافته صنعتى و فراصنعتى، کمتر از بیست درصد جمعیت جهان را در خود جاى داده‏اند، حال آنکه بیش از هشتاد درصد ثروت جهان را به کیسه کارتلها و تراست‏هاى خودى ریخته‏اند؟!

باید اذعان نمود که متأسفانه دیانت حاکم مسیحى و ارباب کلیسا در جهان غرب نیز نتوانسته است به مقابله لازم با تبعات منفى این‏گونه جهانى‏سازى یکسویه و امپریالیستى بپردازند. همچنانکه فیلسوف فرانسوى یعنى پیربوردیو فراتر از این ادعا، کلیساى مسیحى را به همسویى با این روند و منفعت‏خوارى از این جریان ناسالم جهانى متهم کرده است. به عقیده وى:

کلیساى کاتولیک دشمن سرمایه دارى نیست. این کلیسا مایل است مشتى از مزایاى نئولیبرالیسم را از آنِ خود سازد و از اروپا مى‏خواهد نئولیبرالیسم را با کاتولیسیسم در هم آمیزد. این همان سرمایه دارى کشیش زده است.(14)

جالب‏تر آنکه بدانیم متأسفانه امروزه بسیارى از تجاوزطلبى‏هاى آمریکا و تهاجمات این کشور به سایر کشورهاى مستقل با آموزه‏هاى مسیحیت بنیادگرا و همراهى کشیشان و کلیساى این نحله از مسیحیت مى‏باشد که به آن صهیونیزم مسیحى(15) نیز گفته مى‏شود که در همگرایى با صهیونیزم، معتقد به ظهور دوباره حضرت مسیح در بیت المقدس و نجات یهودیان و انهدام سایر ادیان، تمدن‏ها و فرهنگ‏هاى متعارض، از جمله مسلمانان بدست این منجى بوده و در این راستا هرگونه اعمال جنایت و سرکوب و قساوت را براى صهیونیزم به عنوان زمینه‏ساز ظهور منجى موعود مسیحى و ابزار دست آن توجیه مى‏نمایند. بنابراین هم‏پیمانى و هم‏پیوندى مستحکم زمامداران آمریکایى با صهیونیسم در این راستا توجیه‏پذیر است.

با تبیین برداشتهاى مختلف جهانى‏شدن، بویژه ابعاد منفى پروژه جهانى‏سازى غربى، مى‏توان به روشنى ادعا نمود که حکومت جهانى و جهان‏شمول حضرت مهدى هیچکدام از شاخصه‏هاى منفى پیش‏گفته را ندارد و ضمن برخوردارى از زوایا و ابعاد مثبت جهانى‏سازى، راهبردى حقیقى و متعادل براى این طرح فراگیر است.



1. Globalization.

2. خوشبختانه کتب و مقالات بى‏شمارى حتى به زبان فارسى درباره پدیده جهانى‏شدن به رشته تحریر درآمده است. به عنوان نمونه ر.ک:

گس‏هال، سام‏وب و... ، روندهاى اخیر جهانى‏شدن و آلترناتیوهاى واقعى آن، ترجمه هما احمدزاده، احمد جوهریان، تهران، پژوهنده، 1381.

سمیر امین، سرمایه‏دارى در عصر جهانى‏شدن، ترجمه ناصر زرافشان، تهران، آگاه، 1380.

سرژلاتوش، جهانى‏شدن غربى‏سازى جهان، ترجمه فرهاد مشتاق‏صفت، تهران، انتشارات سمت، 1381.

جان‏آرت شولت، نگاهى موشکافانه بر پدیده جهانى‏شدن، مترجم مسعود کرباسیان، تهران، انتشارات علمى و فرهنگى، 1382.

3. ر.ک: اسماعیل مردانى‏گیوى، جهانى‏شدن نظریه‏ها و رویکردها، اطلاعات سیاسى اقتصادى، مرداد و شهریور 1380، شماره 168 - 167، صفحه 32.

4. ر.ک: علیرضا صدرا، آسیب‏شناسى جهانى‏شدن و جهانى‏سازى با مدل جهان‏گرایى مهدویت، قبسات، سال نهم، پائیز 1383، ص 160.

5. ر.ک: همان، ص 162.

6. ر.ک: کاظم غریب‏آبادى، جهانى‏شدن و تحول در مؤلفه‏هاى سیاست خارجى، اطلاعات سیاسى - اقتصادى، مهر و آبان 1382، شماره 193 و 194، ص 23 و 24.

7. ر.ک: داگلاس کلنر، نظریه انتقادى جهانى‏شدن، ترجمه حسین شریفى‏رهنانى، اطلاعات سیاسى - اقتصادى، مرداد و شهریور 1381، شماره 180 - 179، ص 128 و 129.

8. ر.ک: محمد قراگوزلو، جهانى‏شدن، اطلاعات سیاسى - اقتصادى، خرداد و تیر 1381، شماره 188 - 177، ص 80.

9. ر.ک: همان.

10. ر.ک: همان.

11. کاظم غریب‏آبادى، پیشین، ص 22.

12. ر.ک: قراگوزلو، ص 87.

13. ر.ک: همان، ص 90 و 96.

14. ر.ک: همان، ص 90.

15. اسامى دیگرى نیز براى صهیونیسم مسیحى رایج است. از جمله: بنیادگرایى مسیحى، تجدید حیات‏یافتگان، مبلغان انجیل یا مبلغان جنگ‏جوى انجیل، پیروان خواسته‏هاى مسیح یا خواسته‏هاى خدا و تروریسم مقدّس.

آراء و اندیشه‏هاى این نحله بنیادگراى مسیحى در کتاب‏هایى مانند: تدارک جنگ بزرگ، جنگ‏جوى انجیل، مبلغان جنگ‏جوى انجیل در بستر جنگ هسته‏اى؛ هر سه اثرِ کریس‏هال‏سل و دو کتاب دیگر با عناوین: زمین سیاره بزرگ مرحوم، در پیش‏گویى‏هاى انجیل جاى آمریکا کجاست؟ نوشته کشیشى به نام هال‏لیندسى آمده است.



دکتر بهرام اخوان کاظمى



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » محمد گودرزی ( چهارشنبه 86/7/18 :: ساعت 9:52 صبح )

»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

خیزش باور مهدوی در قرن بیست و یکم
[عناوین آرشیوشده]
 

>> بازدید امروز: 1
>> بازدید دیروز: 5
>> مجموع بازدیدها: 124301
» درباره من «

انتظار سبز
محمد گودرزی
بنده در سال 1360 در خانواده ای مذهبی در تهران به دنیا آمدم. تحصیلات خود را تا مقطع پیش دانشگاهی در همانجا گذراندم و سپس برای ادامه تحصیل در حوزه علمیه وارد مشهد شدم.در مشهد مدت 6 سال در مدرسه علوم دینیه امام محمد باقر علیه السلام تحصیل کردم و از خرمن اساتید گرانبهایی چون آیت الله رضازاده، آیت الله سیدان ، حجت الاسلام و المسلمین دهشت و جناب حجت الاسلام والمسلمین دیانی ، خوشه هایی گرانبها چیدم. و هم اکنون در رشته علوم حدیث در دانشگاه علوم اسلامی رضوی مشغول به تحصیل می باشم.

» پیوندهای روزانه «


» فهرست موضوعی یادداشت ها «

» آرشیو مطالب «
مذهب
آخرالزمان چیست؟
آسیب شناسی تربیتی آخرالزمان
حوادث و علائم قبل و در زمان آخرالزمان
ازدواج امام زمان(عج)
شناخت مختصری از زندگانی امام زمان(عج)
آیا ما خود را برای آن روزگار آماده کرده ایم؟
مطالب گوناگون درباره امام زمان(عج)
مهدی از نگاه ...
چرا او قائم آل محمد نامیده می شود؟
تابستان 1387
بهار 1387
زمستان 1386
پاییز 1386
تابستان 1386

» لوگوی وبلاگ «


» لینک دوستان «

» صفحات اختصاصی «

» لوگوی لینک دوستان «










» طراح قالب «